بوی سمهک دریا می‌امد و من از این همه بی مسوولیتی دو پله به عرش الهی نزدیک‌تر شده بودم. فکر نمیکردم عامل همه پنیک اتک‌هام مسوولیت باشه. وقتی چندتا ادم دور و برم هستن که میتونم با خیال راحت هر اشتباهیی بکنم یا حتی کمتر از اون، هیچ تصمیم‌گیری‌ای با من نباشه و فقط نظر ملوکانه رو بگم و بقیه برن دنبال اجراش چند درجه مهربون‌تر میشم. من مسوولیت جمع کردن اشتباه که هیچ مسوولیت معذرت‌خواهی رو هم به عهده نگرفتم. وقتی لیوان شکست دوستم از اول تا اخر رستوران از تمام پرسنل و حتی میز‌های کناری بابت سر و صدا و شلوغی و لیوان شدن من عذرخواهی کرد. مثال ساده و اشتباه کوچیکی بود، جای بی‌ضرری بود ولی همین که من نباید فکر میکردم حالا چکار کنم لذت بخش بود. متن پر مسوولیتی شد. کاشکی چندتا برده برای پذیرفتن مسوولیت داشتم ولی چون خود اونا باز مسوولیت دارن ترجیح میدم برگردم به بچگیم که مسوولیت نداشتم. البته تنها تفاوتش اینه که اون موقع نمیفهمیدم و هیچ کاری نمیکردم، الان میفهمم و هیچ کاری نمیکنم. فقط یکم بارش اذیت میکنه :|


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دانستنیهای درباره خانه راهنماي خريد کالا و سرويس هاي مختلف نت نگار گلستان سفرنامه وب لاگ آفتاب جویبار روان دبیرستان امام حسین (ع) کودک ایمن_ناجی فردا مجله پزشکی closed